حلاج و راز انا الحق
نویسنده:
عطاالله تدین
درباره:
منصور حلاج
امتیاز دهید
از مقدمه کتاب:
حلاج پرورده مکتب عرفانی، جنید، بایزید، شبلی، سری سقطی بود، اهل بیضای فارس به شمار می رفت و تباری ایرانی و زردشتی داشت. در عراق، چین، خراسان بزرگ و هندوستان و تبت مریدان و شیفتگان فراوانی دست و پا کرد. دوران بالندگی و شهرتش در بغداد آغاز گردید، در آنجا کانون ظلم و ستم عباسیان بود، که او با زندانها، تبعیدها، شکنجه ها، محاکمات فرعونی و آوارگیها روبرو شد و در پایان به شهادت رسید.
حلاج سوخته ای بود غمخوار صدیق مردم که آرامش زندانها را با انفجار کلامش، منظومه روحی درباریان و خلیفه جوان و جاهل را بهم میزد. او میدانست و پیش بینی می کرد که گام در راهی گذاشته که متعصبان کورباطن و کاسبان دکان دار خانقاهی و قشری را با گستاخیهایش وادار می نماید به مبارزه آشکار علیه او برخیزند و او را از سخن گفتن بازدارند. ولی او بی پروا شورانگیزترین سخنان را می گفت و سوگند یاد کرد برای ارشاد و آگاهی خلق مظلوم، به کمک آزادگان فرزانه، بر باطل خاموش نباشد و جز حق نگوید و اندیشه اش با گامهایش برابر بود.
در راه جانان جان و دل بگذارد و رخش دلش جز بار محبت نکشد و لب جانش جر شراب الفت نچشد و آفاق را در شرار عشق محترق نماید.
از حلاج پرسیدند: سعادت و آرامش واقعی تو در چیست؟
و با شور و شوق و هیجانی وصف ناپذیر پاسخ داد: در ساحت انا الحق!...
بیشتر
حلاج پرورده مکتب عرفانی، جنید، بایزید، شبلی، سری سقطی بود، اهل بیضای فارس به شمار می رفت و تباری ایرانی و زردشتی داشت. در عراق، چین، خراسان بزرگ و هندوستان و تبت مریدان و شیفتگان فراوانی دست و پا کرد. دوران بالندگی و شهرتش در بغداد آغاز گردید، در آنجا کانون ظلم و ستم عباسیان بود، که او با زندانها، تبعیدها، شکنجه ها، محاکمات فرعونی و آوارگیها روبرو شد و در پایان به شهادت رسید.
حلاج سوخته ای بود غمخوار صدیق مردم که آرامش زندانها را با انفجار کلامش، منظومه روحی درباریان و خلیفه جوان و جاهل را بهم میزد. او میدانست و پیش بینی می کرد که گام در راهی گذاشته که متعصبان کورباطن و کاسبان دکان دار خانقاهی و قشری را با گستاخیهایش وادار می نماید به مبارزه آشکار علیه او برخیزند و او را از سخن گفتن بازدارند. ولی او بی پروا شورانگیزترین سخنان را می گفت و سوگند یاد کرد برای ارشاد و آگاهی خلق مظلوم، به کمک آزادگان فرزانه، بر باطل خاموش نباشد و جز حق نگوید و اندیشه اش با گامهایش برابر بود.
در راه جانان جان و دل بگذارد و رخش دلش جز بار محبت نکشد و لب جانش جر شراب الفت نچشد و آفاق را در شرار عشق محترق نماید.
از حلاج پرسیدند: سعادت و آرامش واقعی تو در چیست؟
و با شور و شوق و هیجانی وصف ناپذیر پاسخ داد: در ساحت انا الحق!...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حلاج و راز انا الحق
|فیه ما فیه
|حضرت مولانا، پیامبر عشق و رحمت
♥
تو که با منی همیشه، چه تَرَی چه لن ترانی
سپاس